ماه به نیمه رسیده و قرص کامل مهتاب، در تاریکی قیرگون شب خودنمایی می کند.
لحظه ها آستین مبارک ترین تولد تاریخند و زمان، با تندترین قدم های خود، سر تا سر جاده شب را می پیماید تا به پیشواز صبحی بشتابد که با طلوع تو روشن تر و نورانی تر شود.

دشت های گل نرگس، عطر شامه نوازشان را گم کرده و بوستان سبز امامت، از شوق رویش آخرین جوانه سبز، غرق در سرور، به انتظار نشسته.

فرشتگان آسمانی، پایکوبان و سبزپوش، راهی از آسمان تا به زمین را با زیباترین و نورانی ترین انوار خود فرش کرده اند و برای بدرقه آخرین منجی عالم بشریت از آسمان، لحظه شماری می کنند و زمین از میزبانی این ستاره فروزان، به خود می بالد.

شمارش معکوس ثانیه ها می آیند تا قدم در لحظه موعود می گذارند.

انتظار، جامه وصل می پوشد.

تو، متولد می شوی و مهتاب یادت، در تاریک ترین و سیاه ترین شب های تنهایی، چراغی از نور امید، در دل های دردمند و ستم دیده می افروزد و گل های نرگس، عطر شامه نواز نفس هایت را برای همیشه در سینه هاشان حفظ می کنند